امير طه امير طه ، تا این لحظه: 18 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

خاطرات طه

آخرين روزهاي سال 90

امروز 28/12/90 من سركار هستم ديگه چيزي به آخر سال نمونده خيلي خسته هستم اين روز آخري خدايي خيلي ضدحاله كه مجبور بشي بيايي سركار كلي كارهاي خونم مونده هيچ كاري نكردم ولي خب خدا رو شكر ميكنم كه اين سالم به خوبي خوشي تموم شد و اميدوارم كه سال جديد رو به خوبي شروع كنم و مشكلات كوچولوي كه سال 90 داشتم و ديگه سال جديد نداشته باشم و همونطور كه خونه تكوني كردم يه خونه تكوني جسم و روح هم به خودم بدم يادمون باشه زندگي كوتاهه صادقانه عاشق بشيم بدون كنترل بخنديم و هيچ وقت از چيزي كه باعث خنده مون ميشه متاسف نشيم براي همه آرزوي خوشبختي و موفقيت و شادكامي دارم ...
28 اسفند 1390

تولد طه

٢٩/١١/٩٠ تولد 6 سالگي طه جونو گرفتيم اما با اين تفاوت هر سال تو خونه ميگرفتيم ولي امسال تو مهد براش گرفتم رفتم كيك سفارش دادم با سليقه آقا طه طرح بن تن و يه سي دي موزيك شاد هم پر كردم رفتيم مهد كودك در ضمن براي تمام بچه هاي مهد هم گيفت خريدم كلي بادكنك و فشفشه و كلاه و برف شادي خيلي خوب بود كلي طه بهش خوش گذشت فكر كنم كلي لذتشو برد حالا يه سري عكس از تولدتش تو مهد ميزارم در ضمن از تمام دوستاني كه تو پست قبلي كلي پيام تبريك و تولد مبارك براي طه گذاشتم ممنونم وهمين جا از همشون تشكر ميكنم دوستتون دارم ...
21 اسفند 1390

طه به پيش دبستاني ميرود

سال جديد تحصيلي شروع شد با كلي بدبختي و تحقيق بالاخره اسم طه رو همون مهدكودكي كه ميرفت پيش دبستاني نوشتم   ما از تاريخ 07/02/90 نقل مكان كرديم خونه اي كه تازه خريده بود تو كرج با كلي تحقيق و مشورت من و همسري تصميم گرفتيم طه رو ديگه تهران مهد كودك نياريم چون من شاغل بودم و محل كارم هم تهران بود بهتر ديديم كه بچه رو اين همه مسافت از تهران به كرج و از كرج به تهران نبريم و نياريم خلاصه كلي گشتيم تا يه مهد كودك نسبتا مناسب ( بايد اعتراف كنم كه هيچ مدرسه و مهدكودك خوبي مثل تهران پيدا نكردم ) پيدا كردم كه ديگه از اول تير به همون مهد رفت و الان هم نسبتا طه راضيه ميگه بد نيست ديگه چاره اي نيست بهترين گزينه بود كه ما مي تونستيم انتخاب كنيم ...
21 اسفند 1390

پيشاپيش تبريك سال نو

سلام به تمامي دوستاي خوبم كه وب منو ميبينن و نظر ميدن از همتون ممنونم پيشاپيش سال نو رو به همه دوستاي خوبم تبريك ميگم و اميدوارم كه سال خوب و خوشي را پيش رو داشته باشي src=" http://img4up.com/up2/30140552650775672539.jpg " border="0" alt="IMG4UP" /> ...
21 اسفند 1390

یه مقدار دیر شده ولی ماهی رو هر موقع از آب بگیری تازه است

یه خورده دیر شروع کردم وبلاگ درست کنم ولی الانم خوبه نمیدونم دقیقا از کجا شروع کنم از روزی که فهمیدم باردار شدم خیلی ترسیده بودم اصلا امادگیشو نداشتم اصلا فکر نمی کردم به این زودی درست بعد از اولین سالگرد ازدواجمون وقتی تازه اسباب کشی کرده بودیم یکماه بعد متوجه شدم اصلا آماده نبودم خیلی گریه زاری کردم کلی به این در و اون در زدم نشد اینگار اصلا قسمت نبود این وروجک دوست داشت بیاد بیاد به این دنیایی فانی پر از مشکلات من خودم خیلی مشکلات داشتم خیلی درگیر بودم هنوز خودم کلی مشکل داشتم برای همین اصلا دوست نداشتم ولی دیگه شد الانم خیلی جوجو رو دوستم دارم تا ماههای اول که هنوز خیلی شکمم بالا نیامده بود هنوز هیچی درک نمی کردم بعد که شکمم بزرگ شد خیلی...
18 بهمن 1390

تولدم عشقم

٢٢ شهريور 90 كه گذشت تولد شوهري بود براش يه تولد خوب گرفتم خودمو ،‌ خودشو ،‌ طه جيگر يه مهموني سه تايي گرفتيم خيلي خوش گذشت . آقا همسر كه از در اومد تو يه دونه از اين بمب شادي ها تركونديم كلي شوكه شده بود خونه رو تزيين كرديم با بادكنك و از اين چيزهاي تزيني خيلي قشنگ شده بود و شام هم بوقلمون تو فر درست كردم كه خيلي شب خوبي بود
6 مهر 1390

امروز تازه وبلاگ ساختم

سلام به دوستان خوبم من امروز تازه اين وبلاگ رو ساختم و بايد يواش يواش شروع كنم كه مطالب بزارم حتما سعي ميكنم خيلي سريع مطالبمو به روز كنم
30 فروردين 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خاطرات طه می باشد